اگر چه نزد شماتشنه سخن بودم .کسیکه حرف دلش را نگفت .من بودم. دلم برای خودم تنگ می شود اری.همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم نشد جواب بگیرم سلام هایم را.هر انچه شیفته تر از پیشدن بودم چگونه شرح دح عمق خستگی های را اشاره ای کنم انگار کوه کندممن ان زلال پرستم در ابگن زمان که فکر صافی اب چنین لجن بودمغریب بودم گشتم غریب در غم هادلم خوش است که در غربت وطن بودم