بغض


ای قوم به حج رفته کجایید کجایید 

                       معشوق همینجاست بیایید بیایید

 معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار 

                     در بادیه سرگشته شما در چه هوایید


 
 


  

خیلی وقته از چشام بی تو بارون می باره
دل نا امید من تو رو آرزو داره
ای همیشگی ترین آه ای دورترین
سوختن کار من است نگرانم منشین

راست می گفتی تو ،دیگر اکنون دیرست
دوستی و دوری ، آخرین تدبیرست
راست می گفتی ، تو باید از عشق برید
از چنین پایانی به سرآغاز رسید

شکستی و شکستم
گسستی و گسستم
چه بودی و چه بودم
چه هستی و چه هستم

تو رها از من باش ،ای برایم همه کس
زیر آوار قفس مانده ام من ز نفس
تو و خورشید بلند ،من و شب های قفس
بعد از این با خود باش ، یاد تو ما را بس
...                                     درد دلمو بشنو که حالمو بدونی
هیچ وقت اینو نخواستی که قدرمو بدونی
من آرزو می کردم که هم زبونت بشم
امید اینو داشتم که سایه بونت بشم
چقدر که وقت بی وقت به یاد تو نشستم
فقط تو رو میدیدم تا چشامو می بستم
هیچ وقت با هم نموندی اما به پات نشستم
زخم زبون شنیدم غرورمو شکستم غرورمو شکستم
وقتی از من دور بودی دنیای من سیاه بود
زنده بودم ولیکن زندگی ام تباه بود
درد دلمو بشنو که حالمو بدونی
هیچ وقت اینو نخواستی که قدرمو بدونی
وقتی که بر می گشتی دلم برات می لرزید
برای من یه دنیا برگشتنت می ارزید
وقتی که بر می گشتی دلم برات می لرزید
برای من یه دنیا برگشتنت می ارزید
نموندی و نخواستی شادی برام بیاری
دستای آشناتو تو دست من بزاری
هیچ وقت باهام نموندی اما به پات نشستم
زخم زبون شنیدم غرورمو شکستم غرورمو شکستم
وقتی از من دور بودی دنیای من سیاه بود
زنده بودم ولیکن زندگی ام تباه بود
                                                                    

شرمت باد ای دستی که بد بودی بدتر کردی

هم‌بغض معصومت را نشکفته پرپر کردی

ننگت باد ای دست من ای هرزه گرد بی‌نبض

آن سرسپرده‌ات را بی یار و یاور کردی

ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو

با این نادرویشی‌ها آخر چرا سر کردی

دستی با این بی‌رحمی دیگر بریده بهتر

بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی

سربرده در گریبان بی‌خودتر از همیشه

حیفت نهایتی که با من برابر کردی

ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو

با این نادرویشی‌ها آخر چرا سر کردی

دستی با این بی‌رحمی دیگر بریده بهتر

بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی

زهر این نفرین نامه جای خون در من جاری

این آخرین شعرم را پیش از من از بر کردی

ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو

با این نادرویشی‌ها آخر چرا سر کردی

دستی با این بی‌رحمی دیگر بریده بهتر

بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی

زجری همیشه بهتر با من ترحم هرگز

بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی

دستی با این بی رحمی دیگر بریده بهتر

بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی

 
نظرات 1 + ارسال نظر
مسیح دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 05:28 ب.ظ http://deragvant.blogsky

سلام
وبلاگ خوبی داری
موفق باشی

ممنونم که به وبلاگم سر زدی فراعشق بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد